[checklist]هوموفوبیا،ترانس فوبیا،بای فوبیا[/checklist]
[checklist]5.1. مقدمه[/checklist]

اساس تبعیض اجتماعی علیه اقلیت های جنسی همیشه شکل برهنه ای ندارد. لزوماً نباید همجنس گرایان در آتش سوزانده شوند تا متوجه تبعیض علیه ایشان شویم. چنین تبعیض و ستم هایی در جوامع و افراد به صورت عواطفی منفی وجود دارد که ممکن است همیشه منجر به جرح و اقدام فیزیکی علیه اقلیت های جنسی نشود. شناخت این زیبایی شناسی و عواطف منفی گاه مستلزم دقت بیشتر در ساختار زبان و رفتار است. این دیدگاه های منفی را در روانشناسی تحت عنوان فوبیاهای مرتبط با گرایش جنسی و هویت جنسیتی می شناسیم. ما سه شکل اصلی این فوبیاها را در اینجا بررسی می کنیم. این چشم اندازهای منفی مفروضات پنهانی هستند که با فرض آنها برخی در پی تغییر گرایش جنسی می روند. اما امروزه با نقد این مفروضات نشان داده می شود که اساس همه آنها ترس و نگرانی های نا معقولی است که در مردم وجود دارد. به همین جهت امروزه این چشم اندازهای منفی به عنوان یک اصطلاح بیمارشناختی یعنی فوبیا دسته بندی می شود.

5.1.1. تاریخچه

عنوان «هوموفوبیا» توسط روشنفکران حامی همجنس گرایان یا«همجنس گرادوستان»[1] برای انتقاد از مخالفان حقوق همجنس گرایان به کار برده شده است. این مفهوم در کتابی از جورج واینبرگِ[2] روانشناس در سال 1972 تحت عنوان «جامعه و همجنس گرای سالم»[3] مطرح شد[4].

واینبرگ در این کتاب به هراسی اشاره می کند که برخی مردم ازگرایش همجنس گرایان دارند و هیچ مبنای عقلانی نمی توان برای آن تصور کرد. در روانشناسی وقتی ترسی یا بیزاری از چیزی داشته باشیم که نامعقول و بی مورد باشد آن را تحت عنوان «فوبیا» دسته بندی می کنند. مانند ترس از بلندی «آکروفوبیا»[5] ترس از مکان های بسته «کلاسترفوبیا»[6]، ترس از مردان «آندروفوبیا»[7]، ترس از زنان «جینوفوبیا»[8] و غیره. هوموفوبیا در زمره چنین ترس هایی قرار دارد.

5.1.2. انواع فوبیا: سه دسته کلی برای فوبیا ها در فهرست اختلالات روانی وجود دارد (APA, 1987):222

  1. فوبیا های خاص یا ساده: که ناشی از ترس و اضطراب در برابر یک موقعیت یا شیئ خاص است. چنین ترس هایی شامل ترس از حیوانات بدون خطر، ترس از محیط های خاص مانند محیط تاریک، ترس از خون، تزریق یا جراحت و غیره است.
  2. «آگورافوبیا»[9]: در فهرست اختلالات روانی شق دومی نیز برشمرده می شود که عبارت است از ترس از مواجه شدن با موقعیت هایی که نمی توان از آن گریخت یا خود را فاقد پناهگاه احساس می کنیم. در اغلب موارد این ترس یک اوبژه مشخص ندارد و می توان آن را نوعی ترس از بی پناهی تلقی کرد. بنابراین ترس از مسافرت کردن، قرار گرفتن در موقعیت های دور از خانه، در میان جمعیت بودن اشکالی از ترس هایی است که در روانشناسی «آگورافوبیا» خوانده می شود (APA, 1987, p. 236).
  3. فوبیا های اجتماعی: برخی از این ترس ها شکل اجتماعی دارند و به جهت حضور در برابر دیگری روی می دهد. مانند فویا حضور در جمع. یا اینکه ناشی از دسته بندی های اجتماعی است و به جهت حضور در برابر یک گروه اجتماعی دیگر روی می دهد مانند ترس از بیگانگا«زنوفوبیا»[10]، ترس از ترس از سیاهان «نگروفوبیا»[11] و غیره. در این گونه ترس ها شکل بی خطر آن تنها شامل یک بیزاری یا ترس از دیگری است و اگر منجر به آزار رساندن به خود را دیگری نیز بشود نیازمند به معالجه خواهد داشت. هوموفوبیا جزو این دسته دوم قلمداد می گردد که ریشه اجتماعی و فرهنگی می تواند داشته باشد.

5.2. تعریف مفاهیم:

5.3.1. هوموفوبیا

تعریف: هوموفوبیا عبارت است یک «ترس نامعقول» که به صورت انزجار[12]، نفرت[13]، تعصب[14]، تحقیر[15] و بیزاری[16] نسبت به همجنس گرایان ابراز می شود.

این برداشتی است که در بسیاری از آثار مورد رجوع وجود دارد[17]. هرچند اشکال مختلفی به خود می گیرد. اغلب هوموفوبیا وسیع تر از گرایش جنسی همجنس گرایان اطلاق می شود. برای مثال پارلمان اروپا در مصوبه مربوط به هوموفوبیا آن را به این صورت تعریف کرده است:

«هوموفوبیا را می توان ترس یا بیزاری نامعقول از همجنس گرایی لزبین ها و گی ها و دوجنس گرایان و تراجنسی ها (مجموعاً شامل ال جی بی تی) تلقی کرد، که [این بیزاری] مبتنی است بر تعصباتی که مردم در مورد امور دیگری مانند نژادپرستی، بیگانه هراسی، یهودستیزی و سکسیسم هم دارند» (European-Parliament, 2006).

در تعریفی دیگر از اندرو اس. فورشی هوموفوبیا متمایز از ترانس فوبیا چنین تعریف شده است:

«یک اصطلاح روانشناختی است که توسط واینبرگ مطرح شد (1973) برای تعریف یک نفرت، اضطراب و یا ترس نامعقول از همجنس گرایی. اخیراً هوموفوبیا اصطلاحی است که برای توصیف یک ترس، ناخوشایندی، عدم تسامح، یا نفرت از همجنس گرایی یا علاقه مندی همجنس ها به یکدیگر یا علاقه ای که خود فرد ممکن است داشته باشد (هوموفوبیای درونی) اطلاق می گردد(GLSN, 2002). نمونه های هوموفوبیا عبارت اند از جرم های ناشی از نفرت، درخواست های تحقیر آمیز، لطفیه های موهن، خدمات ندادن، و یا هر اقدام یا باور سرکوبگرانه دیگر[که به جهت بیزاری از همجنس گرایان باشد] ((Bonner Curriculum, 2009)».

5.3.2. اشکال هوموفوبیا:

هوموفوبیا اشکال مختلفی دارد. در اینجا به دو شکل این اشکال را معرفی می کنیم.

الف. هوموفوبیا از جهت نوع پیش فرض ها:

 نخست از جهت نوع دیدگاهی که هوموفوبیا نسبت به همجنس گرایان پیدا می کند هوموفوبیا چند گونه پیدا می کند. مثلا اینکه همجنس گرایی را یک بیماری بدانیم یا یک گونه نقص و غیره. از این زاویه مارتین کانتور مدل هایی برای هوموفوبیا بر می شمارد به قرار زیر (Kantor, 2009, p. 11):

  1. هوموفوبیای پزشکی: این تصور که همجنس گرایان بیمار تلقی می شوند و افرادی فاقد صلاحیت برای مسئولیت های اجتماعی مانند داشتن فرزند، تحصیل و آموزش دادن دیگران و غیره اند. این تلقی است که در تحقیقات موجود در مورد همجنس گرایانی که فرزند پذیرفته اند یا در مورد معلمان همجنس گرا کاملا رد شده است. ضمن آنکه بسیاری از همجنس خواهان در طول تاریخ معلم و مربیان بشر بوده اند از جمله سقراط، افلاطون، ویتگنشتاین، داوینچی، میکل آنجلو و دیگران.
  2. هوموفوبیای دینی:  این یک تلقی قدیمی است که از جانب مذاهب نسبت به همجنس گرایان ابراز شده است دایر بر اینکه همجنس گرایی یک گناه است و یا گرایش ناشی از یک گناه در خانواده ایشان یا خود ایشان بوده است. این نیز تلقی نیست که امروز کسی آن را جدی تلقی کند. علت گرایش جنسی موضوع علم است و در مقاله منشأ شناسی این موضوع بیشتر بررسی شده است. تلقی گناه نیز جز برای باورمندان متعصب مذاهب امروزه طرفداری ندارد. بسیاری از مذاهب امروزه تلاش می کنند تا روایتی متناسب با «واقعیت» و وجود همجنس گرایی به عنوان یک گرایش در میان سایر گرایش ها بیابند چراکه نمی توان دائما امری که وجود دارد را به شیطان و گناه نسبت داد[18].
  3. هوموفوبیای جرم انگار[19]:  یعنی این تلقی که گویا همجنس گرایان مستعد جرم هستند و احتمالا بیشتر از دیگران مرتکب جرم هایی مانند بچه بازی یا تجاوز می شوند. این تلقی نیز برحسب تحقیقات موجود یک پیشفرض فرهنگی نامعقول است. در مقاله «هشت کلیشه در مورد همجنس گرایان» نشان خواهیم داد که تحقیقات جدید عکس این تلقی را به ما گوشزد می کنند.
  4. هوموفوبیای سیاسی: یعنی این تلقی که همجنس گرایان «دشمنانی در اتحادی مشترک» اند. این تلقی خاص کشورهای غربی است که همجنس گرایان در حال حاضر قدرت تغییر در دموکراسی های موجود را دارند. بنابراین گروه های سیاسی فاقد درک و فهم همجنس گرایان آن ها را یک ظرفیت برای بالا رفتن از نردبان قدرت می بینند نه یک اقلیت صاحب حق. البته این تلقی است که سیاستمداران ممکن است نسبت به کل گروه های اجتماعی داشته باشند. در اینجا این موضوع همراه با سوء استفاده از حقوق یک گروه سرکوب شده است.
  5. هوموفوبیای فرهنگی-اجتماعی: یعنی این تلقی که گویا همجنس گرایان خطری برای فرهنگ و بنیان های اجتماعی مانند خانواده هستند آنها تعهدی به چیزی از جمله سنت ها ندارند و منجر به تخریب فرهنگ عمومی می شوند. این تلقی نیز با وجود همجنس گرایانی که خود در ساختن جامعه نقش داشته اند و وجود زوج های همجنس گرای بسیاری که امروزه در کنار دگرجنس گرایان خانواده تشکیل داده اند تصور نامعقول است. برای مثال می توان به رابطه کوکتو یک نویسنده مشهور فرانسوی و پارتنرش اشاره کرده که 25 سال در کنار یکدیگر مانند[20] و نمونه های بسیاری از عشق های رومانتیکی که میان همجنس گرایان زن و مرد وجود داشته است. امروزه بسیاری از زوج های دگرجنس گرا نیز چنین رابطه های طولانی و پایداری را تجربه نمی کنند. هرچند در نهایت این تلقی خود جای نقد دارد که چرا باید بیمناک از سنت ها بود و آن ها را اساس یک جامعه تلقی کرد در حالی که تاریخ اجتماعی بشر همیشه همراه با تحول و تغییر سنت ها بوده است و تدریجاً سنت های دیگری را جایگزین سنت های پیشین ساخته است. ساختار اجتماع نیز چیزی نیست که با وجود یک اقلیت جنسی نابود گردد.
  6. هوموفوبیای بیولوژیک: یعنی این تلقی که ظاهرا همجنس گرایی ناشی از یک نقص آناتومیک یا بیولوژیک در ایشان است که آن ها را از دیگران متمایز می سازد. تلقی که به یکی از دیدگاه های منشأ شناختی متوسل می شود که ژنتیک یا بیولوژی را منشأ گرایش جنسی همجنس گرایان تلقی می کند اما می خواهد بر همین اساس از تغییر در این وضعیت سخن بگوید یا آن را نوعی نقص در طبیعت بشمارد. امری که توسط نظریه پردازان بیولوژی مورد حمایت نیست و حتی کسانی که چنین منشائی را مورد دفاع قرار می دهند تنها تمایز را مورد دفاع قرار می دهند نه نقص آن را. این موضوع را در مقاله مربوط به منشأ شناسی بیشتر بررسی کرده ایم.

ب. دوم از جهت عامل هوموفوبیا:

از جهت دیگری نیز می توان اقسام هوموفوبیا را بررسی کرد؛ یعنی نهادها یا عامل هایی که می توان به جهت داشتن تلقیات هوموفوبیایی آن ها را مورد اشاره قرار داد:

  1. هوموفوبیای دینی: نهاد دین چه به صورت یک سازمان دینی چنانکه در ایران وجود دارد یعنی حوزه علمیه و روحانیتی که به صورتی یک نهاد قدرت وجود دارد و چه به عنوان یک نهاد اجتماعی یعنی مجموعه باورهای مردم در مورد دین و مسایل جنسی هر دو عامل بزرگی برای نفی و سرکوب گرایش های جنسی غیر از دگرجنس گرایی هستند. آنچه این نهاد به آن متوسل می شود همان باوری است که در تقسیم پیشن متذکر شدیم یعنی گناه تلقی کردن همجنس گرایی.
  2. هوموفوبیای دولتی: این نوع از هوموفوبیا سال هاست که در کشورها توسعه یافته برافتاده است و تقریبا کمتر دولتی را می توان یافت که در این کشورها از آزار و اذیت و توهین به همجنس گرایان حمایت کند. اما در کشورهای کمتر توسعه یافته و برخی از کشورهای توسعه یافته هنوز می توان تصویت قوانین یا حمایت از قوانینی را یافت که منجر به طرد یا نحوی آزار و اذیت همجنس گرایان است. نقشه زیر کشورهایی را نشان می دهد که در آن رسماً قوانین توسط دولت و قوه قضائیه علیه همجنس گرایان تصویب شده و اجرا می شود.
  3. هوموفوبیای فرهنگی: فرهنگ نیز به عنوان نهاد اجتماعی می تواند عاملی برای توسعه بیزاری و نفرت از همجنس گرایان در میان مردم باشد. در ایران به طور خاص این مسئله به صورت 51251851457557یکسری کلیشه ها در زبان وجود دارد که فرد همجنس گرا را به عنوان یک شخصیت تحقیر شده و پست معرفی می کند. عناوینی ناسزاگونه ای که در زبان عرف برای خطاب کردن همجنس گرا وجود دارد قوت و قدرت خود را از فرهنگ عرفی می گیرد که سرچشمه این نوع از سرکوب های اجتماعی است. این مسئله در فرهنگ های مدرن از طریق نقد هوموفوبیا در رسانه ها کاهش یافته است. در زبان فارسی مدت هاست رسانه های غیر دولتی تلاش می کنند تا زبان هوموفوبیک گذشته را تصحیح کنند. برای مثال امروز اکثر روشنفکران و رسانه های غیر دولتی به جای کاربرد واژه ای مانند «همجنس باز» که بار منفی داشته است از واژه « همجنس گرا » استفاده می کنند که شکل توهین آمیز ندارد. این نحوه کاربردها در کشورهای مختلف تلاشی برای کاهش هوموفوبیایی است که به صورت فرهنگی در کشورها رواج دارد.
  4. هوموفوبیای درونی شده: هوموفوبیا در اقسام فوق گاهی نهادی بیرونی ندارد که آن را مورد اشاره قرار دهیم بلکه درون افراد مبدل به یک نهاد شده است. این مورد خاص حتی در خود همجنس گرایان نیز یافتنی است. بسیاری از همجنس گرایان در کشورها و فرهنگ هایی که همجنس گرایی یک تابو بزرگ قلمداد می شود، خود حامل هوموفوبیا هستند. برای مثال در ایران در میان همجنس گرایان ترس از همجنس گرا نامیده شدن وجود دارد حتی در برابر کسانی که خود را همجنس گرا می خوانند. بسیاری از ایشان علی رغم تمایل به کنش های جنسی یا عاطفی همجنس گرایانه تلاش می کنند میل خود را یک امر تصادفی و زودگذر یا نوعی شیطنت قلمداد کنند که قابل جلوگیری است. برخی از ایشان با آنکه تمایل انحصاری به همجنس دارند در تعیین پوزیشن جنسی/عاطفی خود از عنوان فاعل یا تاپ استفاده می کنند. چرا که در فرهنگ جنسی ایران این عنوان کمتر مأخذه می شود تا شخص مفعول. این مسئله موجب می شود که برخی از محققان گمان کنند بسیاری از کسانی که نفرت های هوفوبیک از خود نشان می دهند ممکن است خود ناشی از وجود یک تمایل درونی باشد که به جهت هنجارهای اجتماعی هوموفوبیک سعی می کنند آن را پس بزنند. در بررسی منشأ هوموفوبیا به چنین تحقیقاتی اشاره خواهیم کرد.
  5. هوموفوبیای اجتماعی: این عنوان خاصی در کنار عوامل بالا در نظر گرفته می شود اما به عنوان کلی همه عوامل فوق عواملی اجتماعی بودند. اما یک شکل خاص از عامل اجتماعی در رواج نفرت از همجنس گرایان این است که فرد به جهت ترس از دست دادم جایگاه اجتماعی و پیوندهای اجتماعی که در شرایط عادی دارد ناچار از اظهار نفرت از همجنس گرایان می شود. این امر هم برای دگرجنس گرایان و هم خود همجنس گرایان روی می دهد. چرا که جامعه به عنوان یک گروه مرجع و بزرگتر افرادی را که از هنجارهای او تبعیت نکنند از خود جدا می سازد و طرد می کنند. بنابراین به جهت ترس از دست دادن این موقعیت فرد صف خود را از همجنس گرااین جدا می سازد. در این جا نیز مانند سایر اقسام هوموفوبیا که ملاحظه کردی چیزی جز عقلانیت و دلیل روشن برای نفرت و انزجار وجود دارد. در واقع انزجار به جهت انگیزه ای جز آن چیزی است که ابراز می شود.

5.3.2. ترانس فوبیا

تعریف: «ترانس فوبیا عبارت است از ترس یا بیزاری نامعقول یا تبعیض علیه کساینی که هویت ، ظاهر یا رفتارشان جنسیتی شان از هنجارهای اجتماعی تبعیت نمی کند» (Seran, 2007, p. 10).

 همانطور که در اولین مقاله گفتیم باید میان گرایش جنسی و هویت جنسیتی تمایز گذارد. یکی میل جنسی/عاطفی ماست که از جهت جنسیت شریکمان تعییت می شود (گرایش جنسی) و یکی تعیین جنسیت برای خود ماست که خود را چنین می نامیم زن یا مرد یا چیز دیگری جز اینها(هویت جنسیتی). هوموفوبیا ترس و بیزاری نامعقولی است که نسبت به گرایش های جنسی غیر متعارف ابراز می شود اما ترانس فوبیا ترس و بیزاری نامعقولی است که مردم از جهت مسئله هویت جنسیتی اظهار می کنند. شکل ابراز فوبیا در قبال هر کدام از اینها می تواند متفاوت باشد و منشأ دیگری داشته باشد. البته در این بحث باید در نظر داشت که به جهت خلط این دو مقوله (گرایش و هویت جنسیتی) مردم اغلب همان کلیشه های هوموفوبیک مربوط به همجنس گرایان را در مورد تراجنسی ها و تراجنسیتی ها ابراز می کنند و به عکس آنچه مربوط به سوء فهم ایشان از مسئله هویت جنسیتی است را نثار کسانی می کنند که همجنس گرا هستند. ضمن آنکه همجنس گرایان و تراجنسی/جنسیتی ها نیز شباهت های رفتاری دارند که موجب می شود هر دو رفتارهای تبعیض آمیز مشابهی را تجربه کنند. اما در مجموع می توان این دو فوبیا و اشکال آن را در مردم از یکدیگر متمایز ساخت. در این بخش به  این موارد خاص می پردازیم.

همانطور که او متذکر می شود ترانس فوبیا با مقوله هویت جنسیتی مرتبط است و پیش فرض مردم در مورد اینکه هر کس باید در چه قالب جنسیتی رفتار کند. در این مورد تفاوتی میان تراجنسی ها و تراجنسیتی ها هست. تراجنسیتی ها به جهت حفظ وضعیت اندامی پیشین به نحوی مورد طرد قرار می گیرد و تراجنسی ها به ویژه پس از عمل جراحی و هورمون تراپی و تغییر جنسیت همچنان تبعیض های دیگری را تجربه می کنند که مبنای همه آن ها پیش انگاره های جنسیتی مردم است. این پیش انگاره را در قالب واژه «سیس سکسیسم» توضیح می توان داد.

5.3.2.1. ترانس فوبیا و «سیس سکسیسم»

[cisgender] اصطلاحی بود که در نخستین مقاله در این سری مقالات نیز مورد اشاره قرار داشت. یعنی کسانی که از هویت جنسیتی که جامعه برای همه فرض می گیرد تبعیت می کنند و مطابق با آن رفتار می کنند. این اصطلاح در برابر تراجنسیتی [transgender] قرار دارد که از قالب جنسیتی مفروض فراتر می رود. علاوه بر این واژه اصطلاح سکیسم نیز چنانکه گفتیم پذیرش تعصب آمیز برتری یک جنس بر دیگری است. حال ترکیب این دو  چنین واژه ای ساخته می شود: سیس سکسیسم [cissexism]؛ یعنی باور تعصب آمیز برای برتری کسانی که «سیس جندر» اند؛ یعنی هویت جنسیتی مفروض را برای خود پذیرفته اند. این تلقی تعصب آمیز مبنای تبعیض هایی علیه تراجنسی ها و تراجنسیتی هاست. یکی از محققان تراجنسی «ترانس فوبیا»  را به تصور رایج مردم از جنسیت ربط می دهد؛ یعنی هر کس باید در جنسیتی باشد که جامعه برای آن از قبل مقرر کرده است (Seran, 2007, p. 93).  این تصور در زندگی روزمره یک تراجنسی یا تراجنسیتی به صورت برخی تبعیض ها روی می دهد. مثلا نپذیرفتن حضور یک تراجنسی در مکانی که برای زنان در نظر گرفته شده است. تراجنسی ها اغلب به جهت هویت جنسیتی که برای خود قایل اند نمی توانند در مکان هایی مانند دستشویی مردان یا خوابگاه مردان یا سایر مکان هایی که تنها برای مردان در نظر گرفته شده است به سر برند. این امر ناشی از سیس سکیسمی است که در جامعه وجود دارد. چنین تلقی موجب می شود که آزار و اذیتی که ویژه یک تراجنسی است روی دهد و احساس تبعیض کند. این شرایط خاص را می توان حاصل ترانس فوبیا نامید. یعنی ترس و طردی که به طور خاص از تلقی مردم از هویت جنسیتی ناشی می شود.

5.3.2.2. زن ستیزی[misogyny] و ترا-ستیزی [trans-misogyny]

مقوله دیگری که در کنار تبعیض های اجتماعی علیه تراجنسی ها و تراجنسیتی ها وجود دارد به ویژه در مورد زنان تراجنسی/جنسیتی عبارت است از میزان تعصباتی که یک جامعه پدرسالار از زنانگی و زن بودن دارد. امری که حتی ممکن است در خود زنان نیز درونی شده باشد و نوعی احساس برتری و ستایش از مرد بودن در برابر زن بودن وجود داشته باشد. در عرف برخی عبارت مانند این که «مرد باش!» یا «نامردی نکن» حتی ممکن است در زبان زنان نیز جاری شود. در کنار این تبعیض عمومی که برای همه زنان وجود دارد، جامعه به جهت قالب جنسیتی را به صورت  مفروض می پذیرد اشکال فراروی از این قالب را مورد حمله قرار می دهد. بنابراین هرچند لباس برای یک زن موضوع خنده مردان نباشد اما همین لباس بر تن یک تراجنسی/جنسیتی موضوع تمسخر و خنده است. به همین چهت سرانو از عنوان ترا-ستیزی برای اشاره به این مقوله استفاده می کند که ویژه در لطیفه ها توسط مردم نقل می شود (Seran, 2007, p. 11). چنین عرفی زنانگی که به ویژه یک تراجنسی یا تراجنسیتی ابراز می کند را موضوع تمسخر، انزجار یا نفرت می شمارد. به همنی جهت برخی اصطلاحات به صورت توهین آمیز به کار می رود که خصلت ترانس فوبیایی دارد مانند سیسی، اواخواهر و غیره.

5.3.3. بای فوبیا

تعریف: هر نوع نفرت و بیزای نسبت یه کسانی که دوجنس گرا هستند که ممکن است این دیدگاه منفی منجر به تبعیض یا آزار و اذیت دوجنس گرایان شود.

دو جنس گرایان تقریبا همان شکل از بیزاری و نفرتی را که برای همجنس گرایان وجود دارد تجربه می کنند. ازین جهت نکته جدید در اینجا قابل ذکر نیست. اما علاوه براین دوجنس گرایان ممکن است که توسط همجنس گرایان نیز موضوع بیزاری و نفرت باشند. برخی سوء فهم ها از وضعیت دوجنس گرایان وجود دارد که ممکن است مردم نسبت به چنین گرایشی داشته باشند. یک دوجنس گرا به هر دو جنس تمایل دارد و این امر موجب می شود که مردم تصور کنند که این گرایش دو مسئله پدید می آورد:

1)     دوجنس گرایی اصالت ندارد و دو جنس گرایی بی معنی است

این تمایلی شایع است که گویا دوجنس گرایی به معنی یک گرایش اصیل نیست بلکه ناشی از دلایلی از این قبیل است:

1.1)           دوجنس گرا کسی است که به جهت محدودیت در دسترسی به جنس مخالف به رابط به همجنس اش نیز دست می زند. این تلقی به ویژه در ایران به جهت وجود تمایزهای محیطی میان زن و مرد ممکن است بیشتر گفته شود. دوجنس گرایان در ایران کسانی هستند که به جهت محرومیت به همجنس شان نزدیکی می کنند و دو جنس گرا معنایی ندارد. این تلقی هرچند در مورد کسانی که هویت جنسی خود را نمی شناسند ممکن است درست بوده باشد؛ یعنی کسانی که اصطلاحاً همجنس خواب نامیده می شوند، اما ممکن است در این میان این تلقی موجب شود که بسیاری که خود را به لحاظ هویتی دوجنس گرا شناخته نیز قربانی چنین پیشداوری شوند.

1.2)           دوجنس گرایان در وضعیت گذار هویتی هستند؛ یعنی کسانی هستند که هنوز هویت خود را به درستی تشخیص نمی دهند. ممکن است کسی که خود را دوجنس گرا می داند در واقع همجنس گرایی باشد که به جهت هوموفوبیا اجتماعی ترس از دست دادن جایگاه خود را داشته باشند. بنابراین می توان گفت این اشخاص هنوز یک هویت جنسی اصیل ندارند. این تلقی نیز از قبل تصور می کند که هویت جنسی دو جنس گرایانه ممکن نیست بنابراین با این فرض این گروه را به مثابه یک گروه غیر اصیل و حاشیه ای تلقی می کند که خود شکلی از تبعیض اجتماعی در مورد گرایش های جنسی است.

2)     دوجنس گرایان بی قید و بند اند

این تلقی نیز ناشی از تصور بالا است که گویا دوجنس گرایی اساساً یک گرایش اصیل نیست و باید ناشی از یک علت تصادفی باشد که ربطی به میل طبیعی افراد به دو جنس ندارد. در این مورد برخی گمان می کنند که دوجنس گرایی ناشی از شهوت رانی و زیاده طلبی است که در افراد وجود دارد و این موجب می شود که به هر جنسی تمایل نشان دهند. اگرچه گاه همجنس خوابان یا کسانی که صرفاً تمایل جنسی خود را با همجنس و افراد تراجنسی ارضا می کنند ممکن است فاقد تصوری از هویت جنسی دوجنس گرا برای خود باشند اما این پیشداوری موجب می شود که کسانی که هویتاً خود را دو جنس گرا می شمارند نیز موضوع طرد قرار گیرند. چنین افرادی تنها گرایش جنسی خود را با همجنس ارضا نمی کنند بلکه تمایل عاطفی نیز به وی دارند همانگونه که به جنس موافق خود دارند. این موضوعی است که در بحث از گرایش دوجنس گرایی بر اساس داده های علمی دنبال شدنی است.

تصوراتی مانند پیشداوری های فوق منجر به برخی مشکلات در روابط اجتماعی دوجنس گرایان می شود. این امر چنانکه گفته شد تنها از جهت وجه همجنس گرای ایشان نیست که در آن با همجنس گرایان همدرداند. بلکه از وجه دوگانه ای که گرایش ایشان دارد مورد نفرت همجنس گرایان نیز هستند. برای مثال تحقیقی به مسئله همکاران دوجنس گرا و همجنس گرا پرداخته است که در آن نشان داده می شود بای فوبیا در همجنس گرایان منجر به موانع و مشکلاتی برای دوجنس گرایان شده است (Geen, 2009).

بحث: در ایران هنوز تشخیص هویتی دوجنس گرایان مشکل است. بخشی از این مسئله این است که مشکلاتی که منجر به همجنس خوابی مردم می شود همیشه مانع از تشخیص هویت های جنسی است. مردم به جهت چنین مشکلاتی هنوز در دوره گذر هویتی هستند یا از سر اجبار همجنس خوابی می کنند. بنابراین کسانی که بنابر تعریف گرایش عاطفی و جنسی به هر دو جنس داشته باشند دشوار است. اما بخشی از تشخیص هویتی نوشتن و سخن گفتن در مورد چنین هویتی است. بافوبیایی که رسانه ها همجنس گرا نیز از آن بی بهره نیستند خود مانع از توزیع دانشی می شود که مردم را در تشخیص هویت جنسی شان می تواند کمک کند. بنابراین مطرح نکردن بحث از دوجنس گرایی خود یکی از عواملی است که در فقدان آگاهی از گرایش جنسی و به تبع آن تشخیص هویتی برای دوجنس گرایان ایرانی نقش داشته است. همانطور که با رشد رسانه های همجنس گرا امکان تشخیص هویت همجنس گرا بیشتر می شود توسعه بحث از دوجنس گرایی نیز می تواند در شکلگیری هویتی ایشان سهم مهمی ایفا کند.

5.3.4. هتروفوبیا

تعریف: هرگونه بیزاری یا نفرت نامعقول از فرهنگ و طرز زندگی دگرجنس گرایان [21]

همجنس گرایان ممکن است به جهت هوموفوبیایی که از جانب دگرجنس گرایان تجربه می کنند نگاه منفی نسبت به ایشان پیدا کنند. این امر اگرچه منشأ معقولی دارد و ناشی از تبعیضی است که جامعه دگرجنس گرای هوموفوب ایجاد کرده است، اما جامعه همجنس گرا به دلیل تجربه بیزاری و نفرت تبعیض آمیز قادر است که از این موقعیت خصومت و یا خود/غیر خودی فراتر رود. همجنس گرایی فراتر از چنین بیزاری هایی می تواند هویت خود را به صورت ایجابی و در مواجه با مطلوب خود تعریف کند. این موضوع منجر به بحث هایی در میان همجنس گرایان در مورد دگرجنس هراسی شده است که خود منشأ خود اتتقادی در جامعه همجنس گراست[22]. علاوه بر خصلت تجربی هتروفوبیا در شکل نظری نیز این عنوان به کار می رود. به ویژه به جهت انتقاد نظریه پردازان فمینست بر نظام پدرسالار به عنوان یک نظام دگرجنس گرا، گاه به نظر رسیده است که صرفا نوعی هتروفوبیا مبنای نقد نظام دگرجنس گرا بوده است و آن را یکسره با پدرسلاری یکسان تلقی کرده اند. این موضوع دستمایی عنوان انتقاد هتروفوبیا در کتابی از پاتای شده است که در آن فمینیست های اواخر قرن بیستم را به این عنوان متهم می کند (Patai, 1988, p. 129).

5.4.           منشأ شناسی فوبیاهای مربوط به گرایش جنسی و هویت جنسیتی:

تا اینجا بیشتر ما به اشکال هوموفوبیا، ترانس فوبیا و بای فوبیا پرداختیم. در مورد هر یک از این سه فوبیای جنسی و جنسیتی می توان جدا گانه سخن گفت و دلایلی که بر شمرده شده است را ذکر کرد. اما برخی مبانی مشترک وجود دارد که در جوامع اساس تبعیض های فوق است. این مبانی را می توان در دو سطح بررسی کرد:

5.4.1.     سطح روانشناختی

از اولین آثاری که به این مقوله پرداخته شده است این حدس مطرح بوده که ترس و بیزاری از همجنس گرایان و دوجنس گرایان نسبتی با گرایش مخفی و سرکوب شده شخص هوموفوب به همجنسانش دارد. این مسئله در برخی از تحقیقات مربوط به هوموفوبیا نیز نشان داده شده است. در تحقیقی از مردانی که خود را دگرجنس خوانده اند تصاویری هومواروتیک نمایش داده می شود. این آزمایش نشان می دهد تعداد زیادی از کسانی که رفتار هوموفوبیک داشته است برانگیختگی جنسی بیشتری به این تصاویر نشان می دهند (Adams, Wright, & Lohr, 1996). بنابراین این حدس تقویت شده است که هوموفوبیا ناشی از میلی است که افراد به همجنس دارند اما به جهت اجتماعی این میل یک داغ ننگ محسوب شده است و بنابراین تلاش می کنند آن را از طریق ابراز نفرت و انزجار پس بزنند. شاید این امرتوضیح دهد که چرا در میان روحانیان که بیشترین ابراز انزجار از همجنس گرایی مشاهده می شود اخبار دیگری حاکی از «آن کار دیگر» در «خلوت» ایشان همیشه دَرز می کند[23]. این مسئله بیش تر برای تشخیص منشأ هوموفوبیا و بای فوبیا می تواند کمک کند. اما برای تشخیص ریشه های تبعیض علیه تراجنسی/جنسیتی ها باید مسئله را در سطح اجتماعی بررسی کرد.

5.4.2.     سطح جامعه شناختی

به نظر می رسد فوبیای های جنسی و جنسیتی به صورت به طور سیستماتیک در جوامع وجود دارند. این نقش سیستماتیک به جهت ساختار پدرسالاری است که در جوامع نقش های جنسیتی زن و مرد را از قبل مشخص می سازد. همجنس گرایان، تراجنسیتی ها و دوجنس گرایان این نظم سنتی و طبیعی فرض شده را مختل می کنند. بنابراین انتظار می رود که جامعه به صورت سیستماتیک این امر را طرد کند. چنین طردی به صورت نفرت و بیزاری هایی ظاهر می شود که عقلانیت آن مشخص نیست. نظریه پردازان جنسیت این مسئله را در قالب چند اصطلاح کلیدی توضیح می دهند.

 نخست مفهوم «هتروهنجاری»[24] که به معنی این فرض است که هنجار معیار و شاخص در روابط انسانی دگرجنس گرایی است. این اصطلاحی است که نخستین بار توسط مایکل وارنر در مقاله ای استفاده شده است. در این مقاله قصد او از کاربرد این واژه اشاره به نظامی از هنجارهای اجتماعی است که یک شکل غالب و معیار برای امور جنسی فرض می کند (Warner, 1991). در این نظام اجتماعی که ما در واقع در آن زندگی می کنیم فرض بر این است که هویت های دیگری جز دگرجنس گرایی هویت های معیار نیستند. بنابراین حداکثر به عنوان اشکال حاشیه ای و استثنایی بر این شکل اصلی و معیار تلقی می شوند.

وقتی هتروهنجاری همراه با گرایش آشکار به طرد و محدود کردن هویت های جنسی دیگر باشد این را تحت عنوان هتروسکسیسم[25] می نامیم؛ یعنی باور به اینکه تنها شکل مشروع گرایش جنسی گرایش دگرجنس گرایانه است. این دیدگاه همراه با تبعیض علیه همجنس گرایان است و موجب می شود که برخی محدودیت ها مانند منع قانونی و آزار و اذیت ایشان را نیز در بر داشته باشد[26]. بنابراین هتروسکسیم برخورد تندتری را نسبت به هتروهنجاری در برابر گرایش جنسی همجنس گرایان دارد.

آنچه هتروسیکسم را در جامعه ضروری می سازد ساختاری است که در آن مرد و زن و نقش جنسیتی ایشان را تعریف می کند. این ساختار را با عنوان پدرسالاری[27] می شناسیم؛ یعنی نظام جنسی که بر اساس تبعیض میان دو جنس استوار است و در آن پدر یا مرد به عنوان محور ارتباطات خانوادگی و عضو شریفتر جامعه تلقی می شود. نظام پدرسالار بر مبنای تبعیض جنسیتی استوار است. اما این تبعیض مستلزم برقرار کردن هنجارهای خاصی است. بر مبنای این هنجارسازی قالب های خاصی برای مرد بودن و زن بودن در هر جامعه در نظر گرفته می شود که تمایز مردان و زنان را مشخص می سازد. جایگاه مرد و زن بر اساس این تمایز های نمادین حفظ می شود. بر هم زدن این تمایزهای نمادین که در واقع همان هویت جنسیتی هستند نظم جامعه پدرسالار را بر هم می ریزد. اما این نظم نمادین جنسیتی چیست؟ برای مثال در این ساختار مرد کسی است که در تمایز با زن باید سنگین و باوقار باشد، طرز خاصی لباس بپوشد، اندام جنسی اش در رفتارهای اجتماعی، در الگوی لباس مبهم و نامشخص باشد. در برابر آن زن می تواند رفتار سبک تری داشته باشد (البته نه در برابر نامحرمان) عاطفی است نه عقلانی، طرز خاصی برای ژست ها، مینیک های صورت، حرکات دست و بدن در حین صحبت و غیره دارد. این نظام خاص جنسی در نظریات فمینیستی به تفصیل بازگو شده است[28]. حاصل این نظام جنسی این است که تخطی از این نظم های تعیین شده فرد را منزوی و مطرود می سازد. برای مثال مرد همجنس گرایی که عاطفی رفتار می کند و اصطلاحاً وقار لازم یک مرد دگرجنس گرا را ندارد تحت عناوینی مانند «اِواخواهر»، «زن صفت» و غیره نامیده می شود. عناوینی که ما به عنوان هوموفوبیا یا ترانس فوبیا می شناسیمشان. به نظر می رسد که این گونه از طرد اجتماعی محصول نظام جنسی است که خود مورد نقد جوامع معاصر امروزی است؛ امروزه تدریجاً مردم بداهت و مفروض بودن چنین نظام جنسی را نمی پذیرند. برای مثال هنجارهایی مانند اینکه آرایش و لباس تنگ برای یک مرد ننگ آورد است تدریجاً در ایران تغییر شکل می دهد. این مسئله نظم سنتی مردسالار را بر هم زده است. اگرچه این پدیده مستقیماً منجر به تغییر هنجارهای هوموفوبیک و ترانس فوبیک در ایران نمی شود، اما زمینه ای برای تغییر یک نظام جنسی کلی است که هوموفوبیا از آن تغذیه می کند. در چنین شرایطی می توان انتظار داشت که تسامح جامعه نسبت به وجود همجنس گرایان، تراجنسی/جنسیتی ها و دوجنس گرایان بیشتر از قبل باشد.

5.5. نتیجه گیری:

اشکال مختلف فوبیاهای جنسی و جنسیتی وجود دارد که هر یک در ساختار جامعه به صورت مختلفی بر فرد اعمال می شود. فرد همجنس گرا، تراجنسی/جنسیتی و دو جنس گرا در این ساختار به سختی قادر به در پیش گرفتن نظم زندگی معمول خویش است چنانکه دوست دارد. از قبل برای فرد تعیین می شود که به چه صورت زندگی کند. نقشه ای که در واقع زندگی دگرجنس گرایانه را تنها شق ممکن برای زندگی سالم و آبرمندانه تلقی می کند و از طرق مختلفی مانند فحش ها و ناسزاها فرد را شرمنده از گرایش جنسی یا هویت جنسیتی اش می سازد. این امر چنان مفروض دانسته می شود که گویا تخطی از آن ناممکن است. اما با بررسی افرادی که چنین فوبیاهایی دارند می توان نشان داد که گاه برخی از این افراد ترس ناشی از دست دادن جایگاه اجتماعی خود به عنوان دگرجنس گرا را به صورت این بیزاری ها ابراز می کنند. از سوی دیگر جامعه پدرسالار نیاز دارد که تمایز زن و مرد را به صورتی سخت حفظ کند و گروه ها اقلیت جنسی و جنسیتی این مرزها را به رسمیت نمی شناسند.

برخی از اشکال فوبیاهای مربوط به اقلیت های جنسی در پیش انگاره های مردم از اقلیت های جنسی ریشه دارد. بررسی این پیش انگاره ها نشان می دهد که مبنای آنها تصورات نادرست از واقعیت های تجربی است. در این مقاله برخی از این پیش انگاره های غلط را مورد اشاره قرار دادیم. در مقاله بعدی با بررسی کلیشه های رایج که اغلب هوموفوبیک هستند این انگاره ها را بیشتر تحلیل می کنیم.

منابع ارجاع داده شده

Adams, H. E., Wright, L. W., & Lohr, B. A. (1996). Is homophobia associated with homosexual arousal? Journal of Abnormal Psychology, , 105 (3), 440-445.

APA. (1987). Diagnostic and statistical manual of mental disorders. Washington DC: American Psychiatric Association.

European-Parliament. (2006, January 18). European Parliament resolution on homophobia in Europe. Retrieved April 25, 2013, from The European Parliament: http://www.europarl.europa.eu/sides/getDoc.do?type=TA&reference=P6-TA-2006-0018&format=XML&language=EN

Geen, J. (2009, October 28). Bisexual workers ‘excluded by lesbian and gay colleagues’. Retrieved April 4, 2013, from pinknews: http://www.pinknews.co.uk/2009/10/28/bisexual-workers-excluded-by-lesbian-and-gay-colleagues/

Kantor, M. (2009). Homophobia: The state of sexual bigotry . Westport, CT: Praeger.

Patai, D. (1988). Heterophobia: Sexual Harassment and the Future of Feminism. Maryland: Rowman & Littlefield .

Seran, J. (2007). Whiping Girls: A Transexual Woman on Sexism and the Scapegoathing of Feminity. Seal Press.

Warner, M. (1991). Introduction: Fear of a Queer Planet. Social Text , 29, 3-17.

 


[1] . از کسانی که از حقوق همجنس گرایان حمایت می کنند اما لزوما همجنس گرا نیستند تحت عنوان «همجنس گرا دوستان» [Homophile] یاد می شود. این گروه خود جنبشی در کنار جنبش همجنس گرایان بوده اند که نقش مهمی در موفقیت جنبش همجنس گرایان داشته اند و بدون ایشان جنبش همجنس گرایان در غرب قادر به دستیابی به دستآوردها کنونی اش نبوده است.

[2] . Georg Weinberg

[3] . Society and Healthy Homosexual

[4] . انتشار این اثر تقریبا همزمان بوده است با خارج کردن نام همجنس گرایی از فهرست اختلالات روانی (سال 1973). هردو این ها زمینه مهمی برای تغییر ارزش های اجتماعی در مورد همجنس گرایان بوده است.

[5] . Acrophobia

[6] . Claustrophobia

[7] . Androphobia

[8] . Gynophobia

[9] . Agoraphobia

[10] . Xenophobia

[11] . Negrophobia

[12] . Antipathy

[13] . Hatred

[14]. prejudice

[15] . Contempt

[16] Aversion

[18] . آرش نراقی در مورد دیدگاه اسلام نسبت به این موضوع مقاله علمی دارد. برای مطالعه دیدگاه او همچنین می توان به گفت و گوی رادیو فردا با وی در این نشانی بنگرید:

http://www.radiofarda.com/content/o2_arash_naraghi_responses_to_web_readers/2158664.html

و نیز مقاله ای از اکبر گنجی که امکان بازتفسیر متون دینی اسلامی را در این مورد متذکر گردیده است:

http://injahaani.blogfa.com/post-17.aspx

برای مطالعه دیدگاه های معاصر مسیحیان و مسلمانان روشنفکر در مورد همجنس گرایی و دین می توان این وبلاگ را مشاهده کنید.

http://nimashahed.blogspot.com/

[19] . Criminal Homophobia

[20] . کوکتو [jean Cocteau] و ژان مره [Jean Marais] بیش از 25 سال به عنوان رابطه عاشقانه خود را حفظ کردند. بنگرید به :

http://en.wikipedia.org/wiki/Jean_Cocteau

[23] . برای مطالعه این دیدگاه می توانید دیدگاه های یک روانشناس را در این ویدئو مشاهده کنید:

http://www.rochester.edu/news/show.php?id=4040

[24] . Heteronormativity

[25] . Heterosexism

[27] . Patriarchy

[28] . نظم جامعه پدرسالار و نسبت آن با هوموفوبیا را در گفتاری از یکی از مهمترین نظریه پردازان همجنس گرایی کوزوسکی سیجویک دراینجا بخوانید:

http://133.65.151.33/ocha/bitstream/10083/51570/1/04_01_1-11.pdf

برای عضویت در کانال تلگرام ایرکو اینجا کلیک کنید
عضو شوید!