[checklist]ترجمه از کاوه اهورایی[/checklist]
یکی از بحثهایی که توسط پروفسول مایکل کینگ، بنیانگذار گروه منافع خاص همجنسگرایان در کالج روانپزشکان سلطنتی، استفاده شد، پیشنهاد درمان برای تغییر احساسات ناخواسته به جنس موافق که ما آن را همجنسگرایی، یک پدیده غیرنرمال، مینامیم _جلوهای از یک بیماری و یا یک نوع هنجار_ میباشد. همانطور که من تلاش کردهام نقطه دیگری از علم مرتبط با همجنسگرایی را نشان دهم، غیرنرمال بودن آن را با در نظر گرفتن اینکه همجنسگرایی در اثر تنوع ژنهای طبیعی است یا به دلیل ساختار مغز، انجام میدهم. تحقیقات “لو وی”[1] روی مغز ادعا میکند که یک مساله غیرطبیعی از مغز را نشان میدهد و تحقیقات “هامر”[2] درباره ژن همجنسگرایی، غیرطبیعی بودن آن را در سطح کوروموزوم انسان پیشنهاد میکند.
واژه پاتولوژی یک عبارت جهتدار است از این نظر که ما از یک دروغگوی غیرنرمال صحبت میکنیم یا یک بیماری که غیر نرمال است. به همین خاطر برای سخن گفتن از چیزهایی به عنوان غیر نرمال جیم کری[3] را در فیلم “دروغگو دروغگو”[4]، شخصیت نورمان بیتس[5] در نقش یک بیمار روانی را تصور کنید یا حتی دیدیم که آنتونی هاپکینز برنده جایزه به تصویر کشیدن شخصیت هانیبال لکتر[6] در فیلم سکوت برهها[7] شد. به این ترتیب استفاده از این اصطلاح توسط لابی طرفدار همجنسگرایی میتواند در سکوت تلاشی برای برآشفتن لابی طرفدار انتخاب باشد.
دو اصطلاح دیگر که در نظر گرفته میشود روان پریشی[8] و اختلال اعصاب[9] است. تعریفی که از بیماری سایکوزیس میشود این است که “یک حالت روانی ناشی از بیماری ارگانیک یا روانی است که در آن شخص لمس واقعیت را از دست میدهد و دچار ناتوانی در منطقی فکر کردن میشود. یک بیمار سایکوزیس اغلب رفتار نامناسب از خود بروز میدهد و از عملکرد عادی اجتماعی عاجز است.” در حالی که ممکن است افرادی درون جامعه همجنسگرایان از بیماری ساکوزیس رنج ببرند اما همجنسگرایی نتیجهای از سایکوزیس نیست زیرا همجنسگرایان قادرند که منطقی فکر کنند. آنها عموما با واقعیات در ارتباط هستند و معمولا در رفتار اجتماعی که به عنوان رفتار نرمال شناخته میشود، توانمند هستند.
حالا تنها اصطلاح نوروزیس میماند. نویسندگانی مانند دکتر جرارد واندر آدورگ[10] درباره بیماری نوروزیس همجنسگراها صحبت کردهاند. این دیگر یک اصطلاح روانی نیست زیرا اینگونه تعریف میشود: “یک اختلال روانی نسبتا خفیف، که با علائمی هچون هیستری، اضطراب، افسردگی یا رفتار وسواسی مشخص میشود”. باز هم یک اصطلاح هدفدار در تعریف نوروزیس برای توصیف کسی که بیماری نوروزیس دارد به کار گرفته شده است که آن هم برچسب گذاری او به عنوان کسی که خیلی مضطرب است یا مستعد ابتلا به اضطراب بیش از حد و ناراحتی عاطفی است.
بسیاری از مردان و زنان همجنسگرا به دلیل بروز دادن زمینههای عصبی، برچسب گذاری شده بودند. این زمینهها شامل اعتماد به نفس پایین، اضطراب، افسردگی، نگرانی بیش از حد در حین یا قبل از حاملگی در مورد مسائل مربوط به بدن و بالا رفتن سطح خطر مخصوصا در برابر آمیزش جنسی محافظت نشده، میشود. این بحث اگر نتایجش این است سرانجام به دلیل تمایلات جنسی باعث مسائل روانی، همجنسگراستیزی درونی یا تنفر از خود میشود.
واقعیت این است که مسائل روحی و روانی از زمان رشد کردن، مثل نداشتن پدر، والدین بدزبان، زورگویی دوستان، سوءاستفاده جنسی و به همین ترتیب همجنسگراستیزی درونی شده و خیلی چیزهای دیگر شبیه این، وجود دارند. در هوموفوبیای باطنی، همجنسگرایان از یکدیگر به دلیل زورگویی، سواستفاده و نگرش همسالان و اوتوریته آنها، متنفر هستند- مساله اینجاست که ما چطور با نروزیس مقابله کنیم. ما میتوانیم با هر کدام از این افراد به وسیله کمک کردن به آنها تا گرایش جنسی خود را قبول کنند، ارتباط بگیریم که به عنوان درمان مثبت همجنسگرایی یا تلاش جهت تغییر تمایلات جنسی انجام شده است. مسائل توسط درمانکنندهگان به مشتریان اینگونه عنوان میشود که درمان همجنسگرایی و درمان جنسیت بسیار شبیه هم هستند. حتی درمانکنندههای همجنسگرایی به نظر میرسد از گفتن آسیبهای روانی گذشته، خودداری میکنند درحالی که درمانکنندههای جنسیتی از اصطلاح هوموفوبیای باطنی پرهیز میکنند. جدای از اینکه شما کدام طرف بحث هستید، تشخیص این فاکتورهای روانشناختی که منحصر به فرد هم نیستند اهمیت دارد و ما میآییم برای مقابله با مردمی که به خود آسیب میرسانند، افسردگی اساسی دارند، به انواع مواد مخدر، الکل، سکس، خرید و غذا معتاد هستند (چه وسواس در خوردن، چه وسواس در نخوردن یا هرگونه آشفتگی در رژیم غذایی) ، اعضای باندها و خیلی کسان دیگری که نیاز به مشاوره دارند. ما نیاز داریم تا جلوی خودمان را از ارائه همجنسگرایی یا هوموفوبیای درونیشده به عنوان یک مساله منحصر به فرد بگیریم، مادامی که اینطور نیست.