سوال: مسعود عزیز برای کسی که به عنوان همجنسگرا در ایران زندگی میکند و دارای شغل و تحصیلات و امکانات رفاهی است چه مشکلاتی وجود دارد که زندگیاش را دشوار بکند؟ چه خطرهایی؟ چه کمبودهایی؟
پاسخ: خب شما بهتر از من میدانید که به چنین پرسشی پاسخ یکدست نمیشود داد.
دارای شغل؟ کدام شغل؟ آزاد؟ یا دولتی؟
تحصیلات؟ چه نوع تحصیلاتی؟ علوم انسانی ؟ یا دانش های محض و تجریدی؟
امکانات رفاهی؟ از سنخی که نتیجه ی دسترنج خود اوست با همین تحصیلات یابادآورده ی بر سر سفره ی میراث و تبار خانوادگی؟
تمام اینها نه تنها پاسخ را سیال میکند بلکه همهی اینها با متغیرهایی مثل عقیدههای خاص مذهبی و چه بسا فلسفی محدود و یا شکوفا میشود و همچنین گرایشهای سیاسی و از همه بیشتر رویکردهای فرد نسبت به زندگی و هدف او پاسخها را دچار عدم قطعیت بیشتری میکند و بررسی آماری و و نظرسنجی علمی را ضروریتر.
و حالا که در فقدان نظر سنجیهای آماری قرار داریم، مجبوریم به تخمین و حدس و کلیات بسنده کنیم.
من به شخصه همیشه در آنالیز این دست از موارد، به زیرمتغیرهای شخصیتی افراد را در رویکردشان به شکل و ساختار زندگی بیشتر بها میدهم؛ چرا که بسیار ممکن است و دیده هم شده است که فردی با تحصیلات عالیه و رفاه مناسب و شغل و درآمد کافی و شان اجتماعی، به لحاظ گیر مذهبی و فوبیاهایی که دچارش است بر تمام خوشیهای زندگیاش سیم خاردار میکش. من خودم چنین بیافی (دوست پسر) را با عقاید مذهبی سختگیرانه تجربه کردهام . و یا کسی رویکرد سیاسی را مقدم بر عشقاش بداند زیرا برای پیشرفت و آیندهی شغلیاش باید محافظهکارانه و خویشتندار عمل کند. هستند پارهای از افراد هم که حاضر نیستند امکانات رفاهیشان را در خدمت عشق مجنونانهای قرار بدهند و محرومیت را گواراتر میچشند.
همهی این شقها موجودند و کلا آن اندازهای که شجاعت و درجهی ریسکپذیری افراد در این مسائل نقش دارد شاید رفاه و تحصیلات کمتر نقش ایفا کنند، مگر این که همین تحصیلات در خدمت بسط نگاه فرد به زندگی واقع بشود.
از جانبی دیگر خطرات و کمبودها هم نزد این افراد بیشتر ذهنی و درونی عمل میکند و به شکل تراماهای سنگواره درآمده است. مثلا اگر به کنترل شدید خود از سوی خانواده یا دولت و سازمان اداریشان باورمند شده باشند معلوم است تا چه حد در تضاد با گرایش جنسی خویش دچار عذاب و پنهان کاری میشوند. اما اگر همین افراد متقاعد شوند که این همه منجم و گی رومها زیر نظر و اشراف همین دولت بی هیچ مشکلی سرویسهای سکس آزادشان را تدارک میبینند شاید درجهی خطر پذیریشان برای ارتباطهای واقعی بالاتر برود.
البته مسلم است که احتیاط در ایران یک پیشفرض برای همه است. اما چگونگی مواجه شدن با رفتارهای احتیاطی هم رندانگیهای خاص خودش را برای بعضیها دارد که مفصل است.
گمان من به طور کلی این است که فقط و فقط باید آماری مسائل را تست زد و سنجید. و گرنه دچار همین کلیگوییهای خرد ناقص من میشویم چون در غیاب رهیافتهای علمی که در ایران بسیار دشوار و متعذر است تنها چاره آویختن به همین حدس و گمانها است.
با این حال فکر میکنم چارچوب دیدگاه خودم را رسانده باشم.
–
موفق و سرافراز باشید